تـــــــــرنج

تـــــــو رنج ==> همانا آدمی را در رنج و سختی آفریده ایم،بلد4

تـــــــــرنج

تـــــــو رنج ==> همانا آدمی را در رنج و سختی آفریده ایم،بلد4

به قول آن بلندبالا مــرد عـلی‌وار زیسته دوران ما:
"هــمه چیز اوست، ما هـمه هیچیم"

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۹ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

به نام حضرت دوست

برای آنکه بتوانی ویژگی های خوب دیگران رو تو هم داشته باشی، کم کم باید تمرین کنی که مثل اونها رفتار کنی

تو این راه خودتو باید خیلی اذیت کنی!
چرا؟
چون باید با خودت(نفس‌ت) مبارزه کنی که بخاطر خدا و مثل اون بزرگه شدن داری این کار رو میکنی، نه بخاطر اینکه تو چشم مردم بزرگ بشی...

پ.ن: با (دل)نوشته قبلی مقایسه شود! ===> خود بودن

پ.ن2: با این مطلب، تکمیل میشه یه کم: خداکاری

۴ نظر ۲۷ دی ۹۳ ، ۰۹:۴۸
علی ابن صادق

به نام حضرت دوست

بین یک صفت را داشتن و ادای داشتن آن صفت را درآوردن فرق خیلی زیاده...

خودتو اذیت نکن!

خودت باش

پ.ن(پی نوشت): سر بزرگترین افراد رو هم که شیره بمالی، با خودت روراست باش، سر خودت رو شیره نمال!

پ.ن(پسانوشت): مطلب بعدی رو هم بخونید: با نام خوبان شدن

۳ نظر ۲۴ دی ۹۳ ، ۲۳:۱۳
علی ابن صادق

به نام حضرت دوست

بعضی هم هستند که آدم ها رو جلوی نور میگیرند و آدم بودنشون رو تشخیص می‌دند، درست مثل قضیه اسکناس و نخش

بعد به تناسب باهاشون رفتار میکنند برای رشدشون

یا ستّار العیوب!

اللهم اجعلنا من «ازاین‌دسته‌آدما»

۱ نظر ۲۳ دی ۹۳ ، ۱۹:۴۷
علی ابن صادق

به نام حضرت دوست

مدّتیه در سطح شهر و حتی تو تلویزیون این تبلیغ رو می‌بینیم!

واقعا وقتی دیدم از خنده مــُـــــــردم!!!

صبحی که نکوست از پنیرش پیداست؟؟!!!

باید به "مغز متفکری" که این ایده رو زده و این ضرب المثل رو در نهایت خلاقیت برای پنیر لبنه کاله انتخاب کرده، جایزه تقدیر ادبی درنظر گرفت!

کار سختیه که با یک ضرب المثل "آبروی"خودت رو ببری!

سالی که نکوست از پنیرش پیداست؛ در مواقعی به کار میره که اتفاق نامبارک و بدشگونی اول سال اتفاق می‌افتد(یا ابتدای هرچیزی ویا هرکاری)، بعد میگویند از اولش که اینطوری باشه، خدا آخرش را به خیر کند! یعنی این "نکوست" کنایه است برادر من! تیکّه است!

بعد برداشتی با افتخار نوشتی:

"صبحی که نکوست از پنیرش پیداست"

صبحی که نکوست از پنیرش پیداست، پنیر کاله

۱ نظر ۱۹ دی ۹۳ ، ۱۸:۴۹
علی ابن صادق

به نام حضرت دوست

ق.ن(قبل نوشت): مطلب مطلب مهمی است، هرچند به زبان الکن من نوشته شده، ولی حاصل عمری‌ست(20سال...) لطفا دل بدید، نقد هم بکنید...

مدت زیادیست که دردی در وجودم مرا می‌آزارد!

و آن هم این است که آیا این کارهایی که من در زندگی انجام می‌دهم، در تشکیلات بسیج انجام می‌دهم، درسی که میخوانم، کمکی که به دوستان و بقیه می‌کنم و و و ...؛ همه اینها، از روی اخلاص هست یا نه؟

واقعا این کارها را من برای خدا میکنم؟؟؟ یا برای نفس خودم؟ برای آنکه نفسم حال بیاید که ببین، ببین چه کار خوبی کردی! ببین چه کار خوبی کردی که بقیه از آن عاجزند و نکردند. ببین چقدر در نگاه های مردم تحسین هست!

خب تشخیص این مورد، کار سختی‌ست!

گاها شیطان هم خوب منتظر ایستاده است که تا فکر کردی اخلاص نداری، زیربنای کل کارهایت را بزند که همه‌اش را بگذار کنار!

که این کارها هیچ به درد نمیخورد! 

بعد از مدت‌ها چیزی یافتم که کار را برایم آسان کرد:

اگر میخواهید بفهمید که چقدر کارهای خود را برای خدا انجام میدهید، چقدر اخلاص دارید، فکر کنید که اگر همین کار شما را دوست شما انجام میداد، همین قدر از برکاتش برای اسلام و مومنین و رضایت الهی خوشحال می شدید یانه؟
اگر دیدید خوشحال نمیشوید به این مقدار، یا حتی در مرتبه ای بالاتر، از اینکه دوست شما اینکار را کرده است و شما نکرده اید، ناراحت میشوید، بدانید که ذره ای اخلاص ندارید!

ــــــــــــــــــــــــــــ

خب! بعد از این دو حال دارد:

1. اگر فهمیدی که کارت را برای خدا نکرده‌ای! خدا کاری نکرده‌ای، چه‌کار میکنی؟ اسیر دام شیطان می‌شوی که کل کار را کنار بگذار؟؟؟؟

   نه! این دقیقا کاری است که نباید بکنی! تا برای کسی "زمینه" گناه نباشد و خود تصمیم به ترک آن گناه نگیرد، ارزش و فایده‌ای برای انجام ندادن گناه مترتب نیست! تا زمینه دروغ و تهمت در یک تشکیلاتی مثل بسیج فراهم نباشد که تو بفهمی این رذیله های اخلاقی را داری، و بعد تصمیم به ترک آن در این "برهه و سن مهم" از زندگی‌ات نگیری، رشدی در تو حاصل نشده؛ حالا هرچه میخواهی جلسه اخلاق برو!

...(طولانی‌تر است ومن حال ادامه دادن ندارم مثل همیشه)

2. اگر فهمیدی که نشانه‌هایی از اخلاص یافت همی‌شود؛ کار تو سخت‌تر می‌شود! چراکه باید در صحنه ای گام برداری که این را حفظ کنی و به دام "خودپسندی" نیفتی!

تو رنج باید بزرگ شد! رنج مبارزه با نفس رو تا نچشی، نمیشه که به بزرگی بزرگ‌هایی که تو زندگیت میشناسی همینطوری مفت مفت برسی!

پ.ن(پسانوشت): از اینکه شاید مجیزه‌گویی می‌کنم و به قول یکی از دوستان، از خزانه‌های وحی که بلد‌هم هستم، استفاده نمیکنم در نوشته‌ام، پساپس عذر میخوام!

۳ نظر ۱۵ دی ۹۳ ، ۰۲:۵۰
علی ابن صادق

به نام حضرت دوست

گاهی هم فکر کن که فکر کردن به اینکه تو زندگی به کارهات فکر نمیکنی، به اهدافت فکر نمیکنی، به رفتارهات فکر نمیکنی، به تعامل با دیگرانت فکر نمیکنی، به وقت هایی که داری تلف میکنی فکر نمیکنی و..... ؛ چقدر میتونه خوب و مفید و لذت بخش باشه و زنده‌گی ات رو عوض کنه

۲ نظر ۱۴ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۵
علی ابن صادق

به نام حضرت دوست

نمایشی بر روی پرده میرود! بازیگران با تمام تبحّر خود سعی در اجرای فیلم‌نامه دارند! از تماشاگران کمترکسی هست که بتواند تحلیل کند که در ادامه نمایش یا همان فیلم شما، چه اتفاقی خواهد افتاد!

کمتر کسی هست در نگاه اول بفهمد که پشت صحنه‌ای هم هست و هرچه هست آنجاست!

...

پدر که از تهران برمیگشت، همیشه منتظر بودم که وقتی خسته از راه‌تهران رسید؛ شام رو باهم نصفه شب بخوریم و من به این بهونه پای حرفا و خاطراتش از صحنه کف خیابان‌های تهران بشنوم! آخه کسی که جبهه رو دیده باشه و زمان انقلاب رو هم درک کرده باشه، با این ویژگی که خودش از اولین نفرات کف صحنه بوده باشه و خون‌دل خورده باشه برای پیروزی این انقلاب و استوار موندنش، سخت میشه که ببینه جایی مشکلی تهدید کنه ... سخته ببینه

"نازک آرای تن ساق گلی  ... که به جان کشتمش ...  و به جان دادمش آب  ...   ای دریغا به برم می شکند"

۱ نظر ۰۹ دی ۹۳ ، ۱۵:۲۳
علی ابن صادق

بسم رب الحسین

یکی از خاطرات کربلای امسال:

یه جا تو صف بودیم یه چوکه(به قمی یعنی چیکّه) آش ونون بگیریم یه عربه از علیرضا.ا(یکی از رفقای ما) جلو زد و اومد تو صف. 
علیرضا با لحجه(ونه لهجه) غلـــــیظ عربی برگشت گفت: حاجی! انا الحیُّ القیوم! =)))


عربه تا 2_3دقیقه با چشمای از حدقه بیرون زده علیرضا رو نگاح(ونه نگاه) میکرد.

۱ نظر ۰۸ دی ۹۳ ، ۱۰:۳۵
علی ابن صادق

به نام حضرت دوست

غیبت

غیبت با توجه با روایاتی که ما شیعیان داریم؛ 2 قسم و مفهوم داره:

الف:غیبت امام از مردم طوری که او میان مردم هست ولی مردم او را نمیبینند.
   بذارین یه مثال بزنیم تا بهتر روشن بشیم:
   در یک روایت نقل شده که ابوبصیر: با امام باقر علیه السلام وارد مسجد شدیم و مردم رفت‌وآمد می‌کردند.
   آن حضرت به من فرمودند: از مردم بپرس که آیا مرا می‌بینند؟
   - از هر کس پرسیدم: آیا ابوجعفر علیه السلام را دیدی؟ 
   می گفت: نه! ؛با اینکه حضرت در مسجد ایستاده بود.
   تا اینکه ابوهارون مکفوف (نابینا) وارد مسجد شد. امام علیه السلام فرمودند: از این مرد سؤال کن.
   - از او پرسیدم آیا ابوجعفر علیه السلام را دیدی؟ 
   گفت: آیا آن حضرت نیست که ایستاده است و به ستون تکیه داده؟
   گفتم: چگونه این را فهمیدی؟ از تعجب متحیر مانده بودم!
   پاسخ داد: چگونه نفهمم درحالیکه آن جناب نوری درخشنده است.

آره داداش من؛ آره خواهر من... یعنی دیده ی من و تو اونقدر تار شده که یه نابینا از ما بهتر مولاش رو میبینه... 
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

ب: حضرت میان مردم هستند، حضرت را میبینند ولی اورا نمیشناسند
میدونیم که حضرت عرفات هستن هرسال. خوشا به حال اونایی که میخونن این دعا رو و همنوا میشن با حضرت.... خیلی ها تو عرفات به زیارت حضرت نایل میشن، حضرت کمکشون میکنن، و... اما حضرت رو نمیشناسن... یا بعدا میشناسن...

یکی از دلایل اینکه مردم حضرت(عج) رو در روز ظهور میشناسن و میگن: اه... من که ایشون رو فلان جادیدم... ایشون فلان جا به من کمک کرد... ایشون....؛ همینه.


مطلب در مورد غیبت زیاد دارم ولی الان متاسفانه فرصت ندارم.... ادامش برای بعد انشاءالله
مطلب رو که خوندی یه صلوات به نیت ظهور بفرست...

۴ نظر ۰۶ دی ۹۳ ، ۱۴:۵۹
علی ابن صادق