به نام حضرت دوست
نمیدونم دیگه چیکار باید کرد؟
مگه خودتون نگفتید «ان الله اشتری من المومنین بانفسهم و اموالهم» ؟
مگه خودتون نگفتید «و لا أجد لشیء من عملی القبیح بالحسن مبدلا غیرک»
پس چرا نمیخرید؟!
تا کی باید انتظار بکشیم؟
من که خودم گفتم به فردای خودم مطمئن نیستم!
خودتون هم گفتید : «و ما ابرئ نفسی، ان النفس لاماره بالسوء...»
پس کو رحم و مروتتون؟!
کو ادامه حرفتون : «...الا ما رحم ربّی، إنّ ربی غفور رحیم»
چیه؟! نکنه انتظار دارید برم دم خونه دیگه ای گدایی؟! برم بنده کسی دیگه بشم؟!
کجا رو دارم برم؟!
هرجا برم که دوباره برمیگردم همینجا که آخه!!!
خودتون گفتید: «و لا یکمن الفرار من حکومتک»
خسته شدم! دیگه به معنای واقعی کلمه بریدم!
«لأیِّ الامور الیک اشکوا؟! و لما منها أضجُّ و أبکی؟! لألیم العذاب و شده؟ ام لطول البلاء و مدته؟!...»
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای زعنایت رها مکن