به نام حضرت دوست
در ادامه پست "خواهی نشوی" یکی دیگه که امروز صبح اومد... البته شعر اصلی واقعا معرکه است! مخصوصا با نوای حاجی...
هوا سرد و است و نمناک است
تمام شهر غمناک است
و باران میبارد...
پ.ن: لینک شعر اصلی
به نام حضرت دوست
در ادامه پست "خواهی نشوی" یکی دیگه که امروز صبح اومد... البته شعر اصلی واقعا معرکه است! مخصوصا با نوای حاجی...
هوا سرد و است و نمناک است
تمام شهر غمناک است
و باران میبارد...
پ.ن: لینک شعر اصلی
بعضی اوقات، توی ذهنت مدام با ضرب المثل ها ور میری، اینور اونور میکنی و ترکیب و اصلاح میکنی
بعضا چیزای خوبی درمیاد:
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو ===> خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو
به نام حضرت دوست
مدّتیه در سطح شهر و حتی تو تلویزیون این تبلیغ رو میبینیم!
واقعا وقتی دیدم از خنده مــُـــــــردم!!!
صبحی که نکوست از پنیرش پیداست؟؟!!!
باید به "مغز متفکری" که این ایده رو زده و این ضرب المثل رو در نهایت خلاقیت برای پنیر لبنه کاله انتخاب کرده، جایزه تقدیر ادبی درنظر گرفت!
کار سختیه که با یک ضرب المثل "آبروی"خودت رو ببری!
سالی که نکوست از پنیرش پیداست؛ در مواقعی به کار میره که اتفاق نامبارک و بدشگونی اول سال اتفاق میافتد(یا ابتدای هرچیزی ویا هرکاری)، بعد میگویند از اولش که اینطوری باشه، خدا آخرش را به خیر کند! یعنی این "نکوست" کنایه است برادر من! تیکّه است!
بعد برداشتی با افتخار نوشتی:
"صبحی که نکوست از پنیرش پیداست"