به نام حضرت دوست
در ادامه پست "خواهی نشوی" یکی دیگه که امروز صبح اومد... البته شعر اصلی واقعا معرکه است! مخصوصا با نوای حاجی...
هوا سرد و است و نمناک است
تمام شهر غمناک است
و باران میبارد...
پ.ن: لینک شعر اصلی
به نام حضرت دوست
در ادامه پست "خواهی نشوی" یکی دیگه که امروز صبح اومد... البته شعر اصلی واقعا معرکه است! مخصوصا با نوای حاجی...
هوا سرد و است و نمناک است
تمام شهر غمناک است
و باران میبارد...
پ.ن: لینک شعر اصلی
از اینکه ارباب بالاخره نوکر روسیاهشو طلبیده، خیلی خوشحالم!
از این تربیون استفاده میکنم و ازهمه کسانی که مرا میشناسند و این مطلب را میخوانند، حلالیت میطلبم!
انشاءالله 3شنبه، مورخ 18آذرماه1393، یعنی پسفردا، عازم کربوالبلا هستم! دوستان همگی حلال بفرمایید!
ضمنا لیستی از کسانی که التماس دعا میگویند، جمع میکنم، اگر خواستید بسپارید.
به نام حضرت دوست
گریسته
ای در غم تو خشکی و دریا گریسته در ماتم تو چشم ثریّا گریسته
بارد سرشک خون زغمت چشم روزگار عالم زقصهی تو سراپا گریسته
تنها نه چشم من زغمت گشته اشکبار همواره در عزای تو دنیا گریسته
هستی زعمق درد تو گشتست با خبر آن لحظهای که زینب کبری گریسته
عالم به هم تنید در آن دم که لحظهای شش ماهه کودکی به تمنّا گریسته
تا آب میخورد گریه امانش نمیدهد زینب بطفل رباب چه سالها گریسته
بر خاک ریخت اشک جگرسوز آفتاب خورشید هم زداغ تو با ما گریسته
لب تشنه کشت تا که تورا شمر، آب هم در بستر زمانه به غوغا گریسته
دشمن چه کرد با تو که اینگونه نینوا پنهان به غم نشسته و پیدا گریسته
ای مظهر سخاوت و ای آیت شرف در ماتم تو عالم بالا گریسته
خونین ترین حماسه عشقی و چشم عشق بهر تو دجله دجله، فراتها گریسته
ای بهترین وجود، ز جوری که با تو رفت مُلک وجود، با همه اعضا گریسته
چون میزدش خولی و میکشید موی او هم برای کرب و بلا گریسته
ای "عبد" زدیده خون بفشان چون در این عزا زینب به غم نشسته و زهرا گریسته