لذتهای حلال(1) = رفیق
به نام حضرت دوست
پیشنوشت: نمیدانم این "بهنام حضرت دوست" یا بدلهایش را چه بزرگواری در زبان ناقص ما انداخت! خدایش خیر دهاد
نوشته:
با حاج آقا که صحبت میکردم، حرف جالبی میزد! البته نوعا حرفهای حاجآقا همهشون جالبنها. (خیلی بهش فکر کردم که چرا اینطوریه، فهمیدم دوتا علت داره دست کم: 1.حرفهاشون بدیهیه و برآمده از دل و فطرت 2. با روح و تن و رویه اسلام همراهه)
میگفت: آدمی معمولا نگاه که میکند اطرافش را، خیلی از نعمت های خدا را نمیبیند، نه اینکه نبیند، درک نمیکند. لحظهای ساکت شد و بعد ادامه داد: "علیآقا! قدر دوستان خودت را بدان" قدر این لذتهای حلال و جمع صمیمی رفقای صمیمی خود را بدان!
و من پی بردم که چه لطفی دارد خدا نسبت به بنده پرگناهش! که زمینه گناههای بزرگتر را از راه او برداشته است با لطفها و نعمت های ظاهر و باطن بیکرانش!
بله! قدر رفاقتهایمان را بدانیم
و تو ای دوست! دوستت دارم که "مومن، مومن را قلبا دوست دارد"
پسانوشت: خواستم خیلی چیزهای دیگه هم بگم! ولی باید جلوی این زبان و ذهن پرتشویش را گرفت!
پ.ن2: ایشالا عکس هم خواهد داشت این نوشته بزودی
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.