
به نام حضرت دوست
بعضی هم هستند که آدم ها رو جلوی نور میگیرند و آدم بودنشون رو تشخیص میدند، درست مثل قضیه اسکناس و نخش
بعد به تناسب باهاشون رفتار میکنند برای رشدشون
یا ستّار العیوب!
اللهم اجعلنا من «ازایندستهآدما»
به نام حضرت دوست
مدّتیه در سطح شهر و حتی تو تلویزیون این تبلیغ رو میبینیم!
واقعا وقتی دیدم از خنده مــُـــــــردم!!!
صبحی که نکوست از پنیرش پیداست؟؟!!!
باید به "مغز متفکری" که این ایده رو زده و این ضرب المثل رو در نهایت خلاقیت برای پنیر لبنه کاله انتخاب کرده، جایزه تقدیر ادبی درنظر گرفت!
کار سختیه که با یک ضرب المثل "آبروی"خودت رو ببری!
سالی که نکوست از پنیرش پیداست؛ در مواقعی به کار میره که اتفاق نامبارک و بدشگونی اول سال اتفاق میافتد(یا ابتدای هرچیزی ویا هرکاری)، بعد میگویند از اولش که اینطوری باشه، خدا آخرش را به خیر کند! یعنی این "نکوست" کنایه است برادر من! تیکّه است!
بعد برداشتی با افتخار نوشتی:
"صبحی که نکوست از پنیرش پیداست"
به نام حضرت دوست
ق.ن(قبل نوشت): مطلب مطلب مهمی است، هرچند به زبان الکن من نوشته شده، ولی حاصل عمریست(20سال...) لطفا دل بدید، نقد هم بکنید...
مدت زیادیست که دردی در وجودم مرا میآزارد!
و آن هم این است که آیا این کارهایی که من در زندگی انجام میدهم، در تشکیلات بسیج انجام میدهم، درسی که میخوانم، کمکی که به دوستان و بقیه میکنم و و و ...؛ همه اینها، از روی اخلاص هست یا نه؟
واقعا این کارها را من برای خدا میکنم؟؟؟ یا برای نفس خودم؟ برای آنکه نفسم حال بیاید که ببین، ببین چه کار خوبی کردی! ببین چه کار خوبی کردی که بقیه از آن عاجزند و نکردند. ببین چقدر در نگاه های مردم تحسین هست!
خب تشخیص این مورد، کار سختیست!
گاها شیطان هم خوب منتظر ایستاده است که تا فکر کردی اخلاص نداری، زیربنای کل کارهایت را بزند که همهاش را بگذار کنار!
که این کارها هیچ به درد نمیخورد!
بعد از مدتها چیزی یافتم که کار را برایم آسان کرد:
اگر میخواهید بفهمید که چقدر کارهای خود را برای خدا انجام میدهید، چقدر اخلاص دارید، فکر کنید که اگر همین کار شما را دوست شما انجام میداد، همین قدر از برکاتش برای اسلام و مومنین و رضایت الهی خوشحال می شدید یانه؟
اگر دیدید خوشحال نمیشوید به این مقدار، یا حتی در مرتبه ای بالاتر، از اینکه دوست شما اینکار را کرده است و شما نکرده اید، ناراحت میشوید، بدانید که ذره ای اخلاص ندارید!
ــــــــــــــــــــــــــــ
خب! بعد از این دو حال دارد:
1. اگر فهمیدی که کارت را برای خدا نکردهای! خدا کاری نکردهای، چهکار میکنی؟ اسیر دام شیطان میشوی که کل کار را کنار بگذار؟؟؟؟
نه! این دقیقا کاری است که نباید بکنی! تا برای کسی "زمینه" گناه نباشد و خود تصمیم به ترک آن گناه نگیرد، ارزش و فایدهای برای انجام ندادن گناه مترتب نیست! تا زمینه دروغ و تهمت در یک تشکیلاتی مثل بسیج فراهم نباشد که تو بفهمی این رذیله های اخلاقی را داری، و بعد تصمیم به ترک آن در این "برهه و سن مهم" از زندگیات نگیری، رشدی در تو حاصل نشده؛ حالا هرچه میخواهی جلسه اخلاق برو!
...(طولانیتر است ومن حال ادامه دادن ندارم مثل همیشه)
2. اگر فهمیدی که نشانههایی از اخلاص یافت همیشود؛ کار تو سختتر میشود! چراکه باید در صحنه ای گام برداری که این را حفظ کنی و به دام "خودپسندی" نیفتی!
تو رنج باید بزرگ شد! رنج مبارزه با نفس رو تا نچشی، نمیشه که به بزرگی بزرگهایی که تو زندگیت میشناسی همینطوری مفت مفت برسی!
پ.ن(پسانوشت): از اینکه شاید مجیزهگویی میکنم و به قول یکی از دوستان، از خزانههای وحی که بلدهم هستم، استفاده نمیکنم در نوشتهام، پساپس عذر میخوام!
به نام حضرت دوست
گاهی هم فکر کن که فکر کردن به اینکه تو زندگی به کارهات فکر نمیکنی، به اهدافت فکر نمیکنی، به رفتارهات فکر نمیکنی، به تعامل با دیگرانت فکر نمیکنی، به وقت هایی که داری تلف میکنی فکر نمیکنی و..... ؛ چقدر میتونه خوب و مفید و لذت بخش باشه و زندهگی ات رو عوض کنه
به نام حضرت دوست
نمایشی بر روی پرده میرود! بازیگران با تمام تبحّر خود سعی در اجرای فیلمنامه دارند! از تماشاگران کمترکسی هست که بتواند تحلیل کند که در ادامه نمایش یا همان فیلم شما، چه اتفاقی خواهد افتاد!
کمتر کسی هست در نگاه اول بفهمد که پشت صحنهای هم هست و هرچه هست آنجاست!
...
پدر که از تهران برمیگشت، همیشه منتظر بودم که وقتی خسته از راهتهران رسید؛ شام رو باهم نصفه شب بخوریم و من به این بهونه پای حرفا و خاطراتش از صحنه کف خیابانهای تهران بشنوم! آخه کسی که جبهه رو دیده باشه و زمان انقلاب رو هم درک کرده باشه، با این ویژگی که خودش از اولین نفرات کف صحنه بوده باشه و خوندل خورده باشه برای پیروزی این انقلاب و استوار موندنش، سخت میشه که ببینه جایی مشکلی تهدید کنه ... سخته ببینه
"نازک آرای تن ساق گلی ... که به جان کشتمش ... و به جان دادمش آب ... ای دریغا به برم می شکند"
بسم رب الحسین
یکی از خاطرات کربلای امسال:
یه جا تو صف بودیم یه چوکه(به قمی یعنی چیکّه) آش ونون بگیریم یه عربه از علیرضا.ا(یکی از رفقای ما) جلو زد و اومد تو صف.
علیرضا با لحجه(ونه لهجه) غلـــــیظ عربی برگشت گفت: حاجی! انا الحیُّ القیوم! )
عربه تا 2_3دقیقه با چشمای از حدقه بیرون زده علیرضا رو نگاح(ونه نگاه) میکرد.
به نام حضرت دوست
میگه: راه برای همه باز است ولی برای همه باز نیست!
یه جورایی احمقانه ممکنه به نظر برسه ولی شاید درپس این ظاهر ساده و احمقانه ، حکمت آمیز باشه این حرف!
و.ن(وسطنوشت): کلا اکثر حرفهای حاجآقا اینطوریه!
گفت که: و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظنَّ ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت! سبحانک انی کنت من الظالمین!
ترجمه: هنگامی که صاحبنهنگ(نون یعنی نهنگ! یعنی نون میخوری کم چیزی نیستا! داری نهنگ میخوری...بامزه :|) (صاحب نهنگ همون حضرت یونس عست!) خشمناک {از اینکه چرا قومش ایمان نیاوردند به خدا؟} رفت و فکر کرد پیش خودش که بر او سخت نمیگیریم؛ در دل آن تاریکی شکم نهنگ فریاد برآورد که: آهای خدا!(اینو من میگم، وگرنه حضرت نوح یه کم باادبتر بود) 1.هیچ کسی غیر از تو نیست، 2. تو از هر چیزی که بهتو نسبت میدیم منزّه هستی و3. همانا من از ظالمان و گنهکاران و بدکاران نسبت به تو و خودم هستم!
این نکته خیلی مهمهها! خیلی! شاید خیلی از ماها انقدر خودمون(؟) رو بزرگ کردیم که رومون نمیشه تا یک اشتباهی کردیم، از خلق خدا، و از خود خدا عذرخواهی کنیم و بگیم که این کار از غفلت و بدی من بوده! گناهش گردن منه!
سریع میخوایم مقصر پیدا کنیم!
تا وقتی که هرگناه و اشتباهی که کردی، نرفتی در خونه خدا، و بعضا(حق الناس) در خونه خلق خدا و نگفتی غلط کردم! ببخش! بدون که :
راه برای همه بازه ولی برای همه باز نیست!
پ.ن:همه دوم رو بخونید "هرکسی" تا راحت تر باشید!
من از همین تریبون استفاده میکنم و از همه گناهایی که در حق شماها که خوننده هستید، کردم، عذر میخوام! ببخشید!
پ.ن: درخونه خدا هم باید تنهایی رفت! اغیار نباید صدا رو بشنوند!
پ.ن: برای تمامی کسانی که التماس دعاگفتند، دعا کردم! چه فضای مجازی و چه پیامک و چه ایمیل و چه چت... / علیالخصوص خانوادهوفکوفامیل و رفقای خاص و خاص الخاص
از اینکه ارباب بالاخره نوکر روسیاهشو طلبیده، خیلی خوشحالم!
از این تربیون استفاده میکنم و ازهمه کسانی که مرا میشناسند و این مطلب را میخوانند، حلالیت میطلبم!
انشاءالله 3شنبه، مورخ 18آذرماه1393، یعنی پسفردا، عازم کربوالبلا هستم! دوستان همگی حلال بفرمایید!
ضمنا لیستی از کسانی که التماس دعا میگویند، جمع میکنم، اگر خواستید بسپارید.
...امّا والله إنّی لـیمْنعُنی من اللّعب ذکْرُ الْموْت...
ای خاک تو سر من! ای خاک تو سر تو! ای خاک تو سر ما!!!
پ.ن: کوتاه کن کلام!بماند بقیهاش